یک سالگی گل پسر
برای جشن تولدت منو بابایی خیلی برنامه ریزی کرده بودیم ولی متاسفانه مثل برنامه ریزی که برای قبل به دنیا اومدنت کشیده بودیم و همش نقش برآب شد اینسری هم همینطوری شد، ولی به خواست خاله فاطمه مجبور شدیم به خواسته اش احترام بزاریم و کلی هم بهمون خوش گذشت شکر خدا، برای جشن تولدت منو بابایی خیلی برنامه ریزی کرده بودیم ولی متاسفانه مثل برنامه ریزی که برای قبل به دنیا اومدنت کرده بودیم و همش نقش برآب شد اینسری هم همینطوری شد، ولی به خواست خاله فاطمه مجبور شدیم به خواسته اش احترام بزاریم و کلی هم بهمون خوش گذشت شکر خدا. امیرعباس قشنگم، پسر عزیزم، مامان و بابا سیصد و شصت و پنج روز بی تکرار رو در کنارت سپری کردند. تو سالی که گذشت، همرا...
نویسنده :
مامان
9:58